نویسنده: دکتر مهدی خدائی - استراتژیست، کوچ و توسعه دهنده برند (شخصیتی و کسب و کار)
- پژوهشگران و دانشمندان علوم مختلف عصر حاضر در حوزه توسعه فردی (TLS):
۱ـ علوم شناختی:
علوم شناختی اصطلاحی برای «علوم ذهن شناسی» (علمهای شناخت ذهن) است توسط «اولریک نیسر» انتخاب شده و به طور ساده به صورت «پژوهش علمی درباره ذهن و مغز» تعریف میشود و امروزه علوم شناختی یکی از شاخصههای علوم تجربی (Experimental science) محسوب میگردد. این رشته دانشگاهی شاخهای میان رشتهای میباشد که از ادغام و هم افزایی رشتههای مختلفی مانند: روان شناسی، فلسفه ذهن، عصب شناسی، انسان شناسی، علوم رایانه و هوش مصنوعی تشکیل شده است. این علم به بررسی ماهیت فعالیتهای ذهنی مانند تفکر، طبقهبندی و فرایندهایی که انجام این فعالیتها را ممکن میکند میپردازد. به صورت مشخصتر از جمله اهداف اصلی این رشته پژوهش در زمینه ادراک و بازشناسی، توجه، حافظه و یادگیری، زبان، استدلال و تفکر، قضاوت، برنامهریزی، تصمیم گیری و... است.
در واقع علوم شناختی به بررسی این مطلب میپردازد که ذهن چگونه از خود و جهان و جامعه شناخت پیدا میکند. عوامل اثرگذار بر شناخت ذهن چه عواملی هستند. که عوامل را به طور کلی به دو بخش درونی و بیرونی میتوان تقسیم کرد. عوامل درونی نیز دو قسمت کلی است، عوامل فیزیکی بدن و عوامل روانی و ذهنی فرد و از طرف دیگر عوامل بیرونی از قبیل فرهنگ جامعه، اخلاق جامعه، اقتصاد جامعه و... همه این عوامل در شیوه شناخت ذهن از واقعیتها اثرگذار است.
محققین این رشته در ابتدا سعی داشتند که تفکر انسان را به اجزای کوچکتری تقسیم کرده، و قوانین مشخصی برای کنار هم قرار گرفتن این اجزا بیابند. به عقیده آنها تفکرات مختلف ناشی از آرایشهای مختلف این واحدهای کوچکتر فکری بود. بعدها نظریاتی جایگزین مطرح شد که بر اساس آنها منشا ادراکات مختلف، کم یا زیاد شدن شدت اتصالات خاصی در مغز شناخته میشود.
۲ـ زیر شاخههای اصلی علوم شناختی:
مدل سازی شناختی:
دانشی با تمرکز بر ساخت مدلهایی که بتواند عملکردهای شناختی و رفتار مغز انسان را توصیف کند. انواع مدلهای شناختی بسیار گستردهاند. از جمله مدل سازیهای ریاضی، رایانهای، مفهومی و... این شاخه از علوم شناختی را میتوان فنیترین شاخه این علم دانست.
روان شناختی:
روانشناختی و بررسی فرایندهای درونی ذهن از قبیل حل مسئله، حافظه، ادراک، شناخت، زبان و تصمیم گیری و کادرهای اجرایی میپردازد. موضوعاتی از این قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسئله میپردازد و اینکه ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس مانند (بینایی یا شنوایی) را درک میکند یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل میکند و چه ساختاری دارد از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته است. این موضوعها با استفاده از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده دنبال میشود و از این طریق فرایندها و پدیدههای ذهنی مانند باور، خواست و انگیزش مطالعه قرار میگیرد.
علوم اعصاب شناختی:
این حوزه به بررسی مغز و فعالیتهای آن میپردازد. در حالی که روان شناسی شناختی در ابتدای شکلگیری آن، وقایع ذهنی را مستقل از فعالیت مغزی بررسی میکرد، رویکرد علوم اعصاب شناختی همان موضوعات را با در نظر گرفتن مغز، بررسی میکند و به نوعی برای نظریههای روان شناسی شناختی، شواهدی از مغز را ارائه میکند. این رشته بر این پایه استوار است که فعالیتهای ذهنی برخاسته از فعالیتهای مغزی بوده و به این ترتیب توضیح فرایندهای شناختی مستلزم گردآوری اطلاعات درباره مغز است.
زبان شناسی شناختی:
در زبان شناسی شناختی زبان همچون یک جز اساسی شناخت انسان با کارکردی شناساننده تلقی میشود. از این منظر زبان هم محصول تفکر است و هم ابزار تفکر، زبان شناسی شناختی از ساختار ظاهری زبان فراتر رفته و به بررسی عملیات بنیادی بسیار پیچیدهتری میپردازد که موجب دستور زبان ، مفهوم سازی ، سخن گفتن و تفکر است. رویکرد نظری این حوزه بر پایه مشاهدات تجربی و آزمایشهای علمی روان شناسی و علوم اعصاب استوار است و هدف آن فهم چگونگی بازنمایی اطلاعات زبانی در ذهن، چگونگی یادگیری زبان، چگونگی درک و استفاده از آن و چگونگی ارتباط اجزای سازنده شناخت است. از زیر شاخههای اختصاصی زبانشناسی شناختی ، معناشناسی واژگانی، رویکرد شناختی به دستور زبان و استعارههای شناختی هستند.
فلسفه ذهن:
فلسفه ذهن شاخهای از فلسفه است که زیر مجموعه فلسفه تحلیلی قرار دارد و به مطالعه ماهیت ذهن، فعالیتهای ذهن، خصوصیات ذهن، هوشیاری و رابطه آنها با بدن میپردازد. نقش فلسفه در علوم شناختی فراتر از نقشی است که فلسفه در علوم دیگر دارد.
حوزههای کاربردی علوم شناختی:
بی تردید از آنجا که حیات انسان و جامعه وابسته به کارکردهای مغزی او است، شناخت ما از مغز و ذهن میتواند تاثیر به سزایی بر همه ابعاد حیات انسان داشته باشد. در این میان هوش مصنوعی و ساخت رایانههایی که بتواند وظایف انسان را انجام دهد، پزشکی و جبرانهای آسیبهای مغزی و شناختی، آموزش و پرورش، سلامت روانی و اجتماعی، سیاست و افکار عمومی، امنیت و دفاع، اقتصاد و بهزیستی، مهندسی و رابطه انسان و فناوری از اهمیت بیشتری برخوردارند.
همه این حوزهها با علوم شناختی رابطهای تنگاتنگ دارند و به همین دلیل رشتههایی چون هوش مصنوعی، آموزش و پرورش شناختی، روان درمانی شناختی، شناخت اجتماعی و روانشناسی سیاسی، روانشناسی تحلیل اطلاعات و رسانههای گروهی، علوم دفاعی شناختی، اقتصاد شناختی، مهندسی شناختی و... پدید آمدهاند.
در پایان این بخش به صورت تیتروار به برخی دیگر از این حوزههای کاربردی اشاره میشود:
- مداخله تشخیصی و درمانی.
- تقویت شناختی و بازتوانی شناختی.
- تشخیص.
- رباتها.
- بازیهای رایانهای.
- و...
ویراستار: هستی معصومی